۱- چالش برانگیز بودن و مستلزم مهارت بودن
تجربه هایی که منجر به غرقگی میشن معمولا اونایی هستن که حداکثر مهارت ما رو درگیر کردن. حالا مهارت هرکسی ممکنه فرق کنه. یکی نقاشی باشه اما دیگری عکاسی یا ورزش
۲- تمرکز کامل
تجربه غرقگی وقتی انجام میشه که با تمرکز کامل روی یک چالش کار میکنیم. اینکه اونور تلویزیون روشن باشه، یا ۵ دقیقه یکبار گوشیمون رو چک کنیم در تضاد کامل با این تجربه است
۳- داشتن هدف واضح فردی
نباید چالش ما مبهم باشه. مثلا یک موزیسین بشینه پای پیانو و کلاویه های مختلف رو بزنه و وقتی چالش تموم شد عملا هیچ اتفاقی انجام نشده باشه. برای یک نوازنده پیانو نواختن یا تمرین یک قطعه خاص و پیشرفت تو اون میتونه یک هدف باشه
۴- رسیدن به کنترل فردی
اگه شما به تجربه غرقگی برسید دیگه باختها شمارو خیلی کمتر آزار میده. شما به خودتون کنترل دارید و شکستهارو میپذیرید.
۵- از دست دادن خودآگاهی
شما وقتی به تجربه غرقگی میرسید، انقدر تمرکز دارید که به گذشته و آینده و افکار پراکنده توجهی نمیکنید. خاطره ها تو ذهنتون نمیاد، تجربه های تلخ تو ذهنتون نمیاد و این اونجاییه که غرق میشید و دیگه گازهای سمی به شما نمیرسه
۶- عدم درک صحبح زمان
مشخصه که فردی که به تجربه غرقگی میرسه، زمان از دستش در میره. برای بعضیا تند تر میگذره و برای بعضیا کندتر